در ذکر حدیث لعیا و صلصائیل | در باب ولادت حضرت امام حسین علیه السلام

در ذکر حدیث لعیا و صلصائیل

در کتاب منتخب از ابن عبّاس روایت کرده است که:

حق تعالی اراده نمود که حسین علیه السلام را کرامت فرماید به حضرت فاطمه علیها السلام. و چون هنگام وضع حمل آن حضرت شد، وحی فرستاد پروردگار به سوی لعیا؛ که او حوری است از حوریان بهشت. و اهل بهشت هر وقت که بخواهند نظر نمایند به چیز نیکویی، نظر می‌کنند به لعیا. و از برای اوست هفتاد هزار کنیز و هفتاد هزار قصر و هفتاد هزار مقصوره و هفتاد هزار غرفه که مکلّل‌اند به انواع جواهر و مرجان و قصر. لعیا اعلی است از هر قصری که در بهشت است. و در وقتی که لعیا در قصر خود مشرف شود بر بهشت، همه‌ی اهل بهشت، جمیع آنچه در بهشت است، می‌بینند و بهشت روشن می‌شود از روشنی خدّ و جبین او. و وحی پروردگار در حین وضع حمل فاطمه علیها السلام به سوی لعیا این بود که فرود آی به دار دنیا و مونس فاطمه علیها السلام، دختر حبیب من باش. و وحی نمود پروردگار به رضوان، خازن جنان، که به آرایش درآر بهشت را و زینت ده آن را به جهت کرامت مولودی که متولّد می‌شود در دار دنیا. و وحی فرمود به سوی ملائکه که بایستید و صف‌های خود را بیارایید به تسبیح و تقدیس و ثناء بر خدای عزّوجل. و وحی نمود به سوی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل که فرود آیید به سوی زمین با قندیلی از ملائکه که عبارت از هزار هزار ملک است. پس لعیا فرود آمد از آسمان و به خدمت حضرت فاطمه علیها السلام مشرّف گردید و عرض نمود: مرحبا به تو ای دختر محمّد! چگونه است حال تو؟ فرمود که به خیر است. و آن حضرت از لعیا شرم می‌کرد و نمی‌دانست که چه چیز فرش نماید به جهت او. و در همین فکر بود که ناگاه حوریه‌ای از حوریان بهشت فرود آمد با فرشی از فرش‌های بهشت و پهن نمود آن را در منزل آن حضرت و لعیا در بالای آن فرش نشست. و در وقت صبح، وضع حمل آن حضرت شد. پس لعیا قابله‌ی آن حضرت گردید و ناف آن فرزند مبارک را برید و خشک نمود او را به مندیلی از مندیل‌های بهشت و چشم‌های او را بوسید و آب دهان در دهان مبارک او انداخت و گفت: مبارک گرداند پروردگار، تولّد تو را و مبارک گرداند بر والده‌ی تو. و ملائکه تهنیت گفتند به جبرئیل و جبرئیل تهنیت گفت به حضرت رسالت و تا مدّت هفت روز و هفت شب. و روز هفتم جبرئیل عرض نمود به خدمت آن حضرت که یا محمّد! فرزند خود را بیاور تا ببینم او را. پس آن حضرت داخل خانه‌ی فاطمه علیها السلام شد، و حضرت امام حسین علیه السلام را پیچیده بودند به قطعه‌ای از پشم زرد -آن جناب را گرفته، به نزد جبرئیل آورد. پس جبرئیل گشود آن جناب را و در میان دو دیده‌ی او را بوسید و آب دهان خود را در دهان آن جناب ریخت و گفت: خدا مبارک گرداند تولّد تو را و مبارک گرداند بر والده‌ی تو، ای کشته‌ی صحرای کربلا! پس نظر نمود به حضرت امام حسین علیه السلام و گریان شد و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز به گریه در آمد و ملائکه نیز به گریه درآمدند. و جبرئیل عرض کرد که سلام به دختر خود برسان و بگو که اسم این مولود را «حسین» بردارد که خداوند نامیده است او را بدین اسم.

و وجه نامیدن آن جناب را به «حسین»، این بود که در آن زمان روی مبارک او از همه‌ی اشخاص بهتر بود.

حق تعالی اراده نمود که حسین علیه السلام را کرامت فرماید به حضرت فاطمه علیها السلام. و چون هنگام وضع حمل آن حضرت شد، وحی فرستاد پروردگار به سوی لعیا؛ که او حوری است از حوریان بهشت. و اهل بهشت هر وقت که بخواهند نظر نمایند به چیز نیکویی، نظر می‌کنند به لعیا. و از برای اوست هفتاد هزار کنیز و هفتاد هزار قصر و هفتاد هزار مقصوره و هفتاد هزار غرفه که مکلّل‌اند به انواع جواهر و مرجان و قصر. لعیا اعلی است از هر قصری که در بهشت است. و در وقتی که لعیا در قصر خود مشرف شود بر بهشت، همه‌ی اهل بهشت، جمیع آنچه در بهشت است، می‌بینند و بهشت روشن می‌شود از روشنی خدّ و جبین او. و وحی پروردگار در حین وضع حمل فاطمه علیها السلام به سوی لعیا این بود که فرود آی به دار دنیا و مونس فاطمه علیها السلام، دختر حبیب من باش. و وحی نمود پروردگار به رضوان، خازن جنان، که به آرایش درآر بهشت را و زینت ده آن را به جهت کرامت مولودی که متولّد می‌شود در دار دنیا. و وحی فرمود به سوی ملائکه که بایستید و صف‌های خود را بیارایید به تسبیح و تقدیس و ثناء بر خدای عزّوجل. و وحی نمود به سوی جبرئیل و میکائیل و اسرافیل که فرود آیید به سوی زمین با قندیلی از ملائکه که عبارت از هزار هزار ملک است. پس لعیا فرود آمد از آسمان و به خدمت حضرت فاطمه علیها السلام مشرّف گردید و عرض نمود: مرحبا به تو ای دختر محمّد! چگونه است حال تو؟ فرمود که به خیر است. و آن حضرت از لعیا شرم می‌کرد و نمی‌دانست که چه چیز فرش نماید به جهت او. و در همین فکر بود که ناگاه حوریه‌ای از حوریان بهشت فرود آمد با فرشی از فرش‌های بهشت و پهن نمود آن را در منزل آن حضرت و لعیا در بالای آن فرش نشست. و در وقت صبح، وضع حمل آن حضرت شد. پس لعیا قابله‌ی آن حضرت گردید و ناف آن فرزند مبارک را برید و خشک نمود او را به مندیلی از مندیل‌های بهشت و چشم‌های او را بوسید و آب دهان در دهان مبارک او انداخت و گفت: مبارک گرداند پروردگار، تولّد تو را و مبارک گرداند بر والده‌ی تو. و ملائکه تهنیت گفتند به جبرئیل و جبرئیل تهنیت گفت به حضرت رسالت و تا مدّت هفت روز و هفت شب. و روز هفتم جبرئیل عرض نمود به خدمت آن حضرت که یا محمّد! فرزند خود را بیاور تا ببینم او را. پس آن حضرت داخل خانه‌ی فاطمه علیها السلام شد، و حضرت امام حسین علیه السلام را پیچیده بودند به قطعه‌ای از پشم زرد -آن جناب را گرفته، به نزد جبرئیل آورد. پس جبرئیل گشود آن جناب را و در میان دو دیده‌ی او را بوسید و آب دهان خود را در دهان آن جناب ریخت و گفت: خدا مبارک گرداند تولّد تو را و مبارک گرداند بر والده‌ی تو، ای کشته‌ی صحرای کربلا! پس نظر نمود به حضرت امام حسین علیه السلام و گریان شد و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز به گریه در آمد و ملائکه نیز به گریه درآمدند. و جبرئیل عرض کرد که سلام به دختر خود برسان و بگو که اسم این مولود را «حسین» بردارد که خداوند نامیده است او را بدین اسم.

صلصائیل فخر می‌کند بر ملائکه که من آزاد شده‌ی حسینم و لعیا فخر می‌کند بر حورالعین که من قابله‌ی حسینم

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.